شاه Shah/King

این واژه در زبان پهلوی هم شاه بوده و ریشه اش در زبان سانسکریت «شاس » به چم « فرمانروایی کردن» است و در زبان اوستایی «ساستر» بوده از همان ریشه و «تر» در زبانهای اوستایی و سانسکریت چم کننده کار (=فاعل) دارد؛ پس چم ساستر « فرمان راننده» است . درزبان اوستایی، واژه خْشتَره هم برای شاه است که از ریشه ی کشتره زبان سانسکریت است به چم کسی که از نژاد کشتری هندوست و پادشاه هم از این دسته میشده و کشتری نام یکی از نژادهای چهارگانه ی هندو بوده که کارهای لشکری و پادشاهی ویژه او بوده است و چون همیشه پادشاه از این نژاده بوده در زبان سانسکریت کشتره و در زبان اوستایی خشتره به کشتره از روی روایی (=مجازاً) به چمار پادشاه به کار برده شده و چم کشتره « نگهدارنده از خرابی » است، چه کشه به چم «خرابی» و «تر» از «تری » به چمار « نگهداری کردن » است: چه پادشاه نگهبان کشور از خرابی بوده است. در پارسی هخامنشی خَشتره به چم «پادشاهی» و خشی تهیی به چمار « پادشاه » از همان ریشه ی کشتره ی زبان سانسکریت است و سترپ یا ساتراپ هم که یونانی ها به چم « فرمانروا» در ماهروز (=تاریخ) ایران بکار برده اند، از «خشتریا» پارسی هخامنشی است به چم « فرمانروا » و از همان ریشه است .